کیا شوهرشون رو خیلی دوست داشتن ولی جداشدن تونستید فراموشش کنید

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

واای خیلی سخت گذست ولی گذشت خداروشکر..الان کمتر فکر میکنم

چند وقته جدا شدی

چیکار کردی بعد طلاق جدا زندگی کردی یا با خوانوادت

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:19

عضویت: 1403/08/30

تعداد پست: 1302

من با اینکه خیلی اذیتم میکرد و نهایتا بی رحمی رو در حقم کرد . هنوزم که ازدواج کردم نتونستم فراموشش کنم

1403/10/15

|

23:20

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

من با اینکه خیلی اذیتم میکرد و نهایتا بی رحمی رو در حقم کرد . هنوزم که ازدواج کردم نتونستم فراموشش ک ...

ووای ‌...شوهر الانت رو هم دوسش داری😢

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:21

عضویت: 1403/08/30

تعداد پست: 1302

ووای ‌...شوهر الانت رو هم دوسش داری😢

اره دوسش دارم خیلی از اون بهتره . ولی دل لامصبم نمیخواد یادش بره هنوزم یوقتا میرم از جلو محل کارش رد میشم .

1403/10/15

|

23:22

اسپرم_برنده_خاک_برسر

عضویت: 1401/12/03

تعداد پست: 100

فراموشش نکردم هنوزم بهش فک میکنم ولی کمتر ازگذشته کنار میاد ادم کم کم نیاز به زمان داره

1403/10/15

|

23:23

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

اره دوسش دارم خیلی از اون بهتره . ولی دل لامصبم نمیخواد یادش بره هنوزم یوقتا میرم از جلو محل کارش ر ...

ای وای منم خیلی دوسش دارم خیلی ...فکر جدایی ازش دیوونم میکنه😔😢

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:23

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

فراموشش نکردم هنوزم بهش فک میکنم ولی کمتر ازگذشته کنار میاد ادم کم کم نیاز به زمان داره

چند وقته جدا شدی ؟

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:24

عضویت: 1403/08/30

تعداد پست: 1302

ای وای منم خیلی دوسش دارم خیلی ...فکر جدایی ازش دیوونم میکنه😔😢

خب جدا نشو . منو ببین عبرت بشه برات .

1403/10/15

|

23:25

اسپرم_برنده_خاک_برسر

عضویت: 1401/12/03

تعداد پست: 100

چند وقته جدا شدی ؟

سه سال

1403/10/15

|

23:25

عضویت: 1403/08/30

تعداد پست: 1302

یوقتا انقد دلم براش تنگ میشد که به سرم میزد برم دم در خونشون به دست و پاش بیوفتم . درصورتی که مقصر صددرصد خودش بود . البته قبل ازدواجم

1403/10/15

|

23:26

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

خب جدا نشو . منو ببین عبرت بشه برات .

نمی تونم ...کنارش عذاب میکشم نه میتونم باهاش بمونم نه دل جدایی دارم ...ولی دیگه مجبورم

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:27

عضویت: 1403/08/30

تعداد پست: 1302

واااای شبی که شنیدم ازدواج کرده با اینکه خودم نامزد داشتم . انقد حالم بد شد کارم کشید به بیمارستان

1403/10/15

|

23:27

مدیر استارتر

عضویت: 1399/12/13

تعداد پست: 1847

یوقتا انقد دلم براش تنگ میشد که به سرم میزد برم دم در خونشون به دست و پاش بیوفتم . درصورتی که مقصر ص ...

اون چی هیچوقت دلش برات تنگ نشد یادت نکرد

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم تا ابد ممنونم...

1403/10/15

|

23:27