مادر بزرگم یه پلاک زنجیر الیزابت داره 103گرم
که 60سال پیش خریده زمان ازدواجش
وقتی فوت شده وصیت کرده بود که یه مسجد باهاش بسازید
بعد از سالش امروز مادرم گفت دیگه باید بفروشم بریم روستا مسجد رو بسازیم
طلا پیش خالمه که 68سالش بردیم طلا فروشی تو خانه همه حساب کردن گرمی 5200
ولی وقتی طلا فروش محک زد گفت خانم ما 24عیار خرید نداریم خالم این چیز هارو بلد نیست خالم نفهمید چی شود گفتم بیا بیرون این میگه الان پول ندارمم
بردمش یه طلا فروش دیگه فروختم
670میلیون
که با نرخ ۱۸عیار میشه 540میلیون
من 540 زدم حساب خالم
130هم چک گرفتم برای خودم الان میگم برم یه ایفون۱۶بخرم با بقیش هم برم ترکیه حق من نیست وقتی خوش شانسم