پسره رفته جایی زن گرفته که نه پدر نه مادرم هیچکدوم راضی نبودن،بعد دختره مودب هم نیست از قضا.
تیکه میندازه یه کارایی میکنه لج آدمو دربیاره،حتی نامادریش از دستش عاصیه،میگه این تازه اول راهتونه.همیشه از کارای این دختره مینالیده پیش بقیه.
حالا این وسط منم واسه بی فکریاش باهاش بحثم شد اینم بدترش کرد روی من دست بلند کرد.
این وسط ما سه تا راضی نیستیم دیگه بیاد خونمون والا خودم به شخصه حوصله مدارا کردن و بچه داری ندارم.میترسم بازم حرمت شکنی بشه.
اما برادر بی فکرم اصرار داره نامزدش مث بقیه زنداداشاش بیاد خونه پدر مادرش.
عجب گرفتاری داریم از دست برادرم.