از صبح که عروس هلندی رفته دارم خون گریه میکنم یک لحظه اشکم بند نمیاد... نمیدونم حکمت خدارو اما حتما خیریتی داشته
وصله ی جونم بود قلبم میرفت واسه قلب کوچیکش تو حالت عادی هم وقتی نگاهش میکردم اشک میریختم از اینکه دارمش از اینکه خدا بهم داداش، ۵ سال بود که داشتمش، شده بود عزیزم جونم، امید زندگیم
رفتنشون باور نمیکنم 😭 قلب من تو دستای خودم پر کشید...