ترس و استرس دارم

شوهرم میخواد از شرکت بیاد بیرون و بره کار رو از فامیلش یاد بگیره چون کل همشهری هاشون اون کاره هستن و پول و درآمد خوبی داره و شغلی هست که اسم و رسم داره میگه من ۱۳ از شرکت در میارم ۱۲ساعته نمیرسونم با ماشین کار کنم بیشتر در میاد از طرفی خیالم راحته از طرفی استرس دارم اگه یه کمک و هول باشه خیلی پیشرفت میکنیم و شوهرم میگه از خانوادش کمک میگیره برای پول مغازه و لوازم ولی استرسم اینکه باباش از این نگیره به این کمک نمیکنه یه آدم از خدا بی خبره و خدا نشناس که حون به ازرائیل نمیده جوری هست که داره به همه کمک میکنه الا ما اما شوهرم میگه تو کاریت نباشه من میگیرم تا الا کمک کردم بهشون وقتشه اونا کمک کنن تا الا هزار تومن کمک نکردن نوه دار شدن بعد ۲۰ روز اومده اولین نوه از پسر بزرگش رو دیده چه کمکی میکنه فکر اون چند روزه خواب و خوراک روازم گرفته شوهرم گفت به کسی نگو منم به مامانم گفتم ولی گفت تا عید کار کنه ولی شوهرم میگه خسته شدم نمیرسونم با پول شرکت میخوام بیام بیرون از طرفی هم شوهرم مرغش یه پا داره مثل بابای بی ش ...رفش