دخترم سه سال و سه ماهشه ، روزا قشنگ جیش میگه ولی شبا جاشو خیس میکنه منم بهش پوشک میبندم قبل خوابم میبرمش دستشویی و آب کم میدم بهش ولی بازم صبح میبینم پوشکش خیسه
نصف شبم بیدارش میکنم ببرمش دستشویی ولی گریه میکنه
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
اوایل اصلاً نمیبستم شبا گاهی خیس میکرد گاهی خشک بود جاش، ولی هم تشک خودش هم من رو کلی کثیف کرده بو ...
ببین از اون زیر اندازا هست که پلاستیکی بود بنداز رو تشکش بعدم یه پتو مسافرتی کهنه بنداز روش ،برا اینکه رو تشک شما نیاد ،دو طرف تشکر رو باشت بزار بیاد بالا که نتونه بره اینور اونور
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
ولی پوشکش نکن ،سعی کن نصف شب ببریش دسشویی با جایزه و اینا ...
من دیگه تقریبا یه هفتس که دخترم شبا جیش نمیکنه،دیگه شبم جیش داره خودش بیدارم میکنه
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
اصلا نبند الان خداروشکر ۱ ماه دیگه پسرم میشه ۳سالش ۲سالگی از پوشک گرفتمش یکسره میبردمش دستشویی حتی توخوابم بغلش میکردم میبردم دیگه کم کم عادت کرد که خبربده حتی خوابم که بود بیدارمیشد
خودش بیدار میشه میاد پیش من میخوابه شبا، من اصلاً متوجه نمیشم کی اومده ،صبح یا نصف شب پا میشه میاد پ ...
خوب یه مدت خودت پیشش بخواب تشکت رو بنداز چسب تشکر خودتم نزدیکش بخواب،جا خوابش رو جدا کردی
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
کاش دختر منم بگه...یه چند باری اوایل بیدارم کرد گفت جیش دارم ولی بعد نه
مبکه عزیزن صبور باش
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...