2777
2789
عنوان

احترام گذاشتن رو فقط برای خونوادش بلده زنش ادم نیس🙂

| مشاهده متن کامل بحث + 654 بازدید | 48 پست
از همین میسوزم دیگه واسه اونا افراطی احترام گذاشتن رو بلده دائما منو زیر پاشون قربونی میکنه اما من گ ...

احساساتت رو نسبت به خودت تغییر بده خیلییییی جوابه وظیفه تو نیست این کارا خیلی زیاد بهشون لطف کردی وظیفت شده منم اینطوری بودم حتی اوایل تیکه هم مینداختن ولی به پشمم هم نگرفتم الان خودشون درست شدن حدشونو میدونن اولین کسی که به تو احترام میزاره خودتی گلم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

آخه عزیزم مراسم دایی شوهر شما نباید کار کنی ها زیاد بهشون خدمات دادی

برعکسه خودشون فامیلاشون خیلی خوبن

خیلی بهم احترام میزارن خیلی هوامو دارن

واسه همین منم هرکاری از دستم بربیاد انجام میدم اینکارم ب خاطر مادرشوهرم نکردم

آخه عزیزم مراسم دایی شوهر شما نباید کار کنی ها زیاد بهشون خدمات دادی

همین رو بگو این دایی مرحوم خودش زن و بچه نداشته؟

زن و بچه هیچی 

خودش خواهر نداشته؟

چرا عروس خواهر باید کار بکنه که مریض بشه؟

این همه خوبی هم میکنی ماشاالله هزار ماشالله بی چشم و رو هم هستن خانواده ی شوهر

واسه من اصلا براشون مهم نیس ک من برم خونشون یا نه ینی دردشون دیدن من نیس همینکه پسرشون رو میبینن که ...

فرار رو به جلو بهترین گزینه است مثلا به شوهرت بگو مامان اینا چرا نمیان خونمون دلمون براشون تنگ میشه کاش اونا هم بیان یه جوری که تو مغز شوهرت حک بشه اولش شاید بگه خوب تو برو ولی یه مدت اینطوری بگی رو نا خود آگاهش تاثیر میذاره اونا رو مقصر میدونه مثلا بگو دلم از مامان گرفته مریض شدم یه بارم حالمو نمیپرسه واکنشش منفی هم بود با سیاست و با دلگیری بگو نگه از کینه هست مثلا وقتی میگی صورتتو ناراحت نشون بده بدونه دلگیری نه اعصبانی

احساساتت رو نسبت به خودت تغییر بده خیلییییی جوابه وظیفه تو نیست این کارا خیلی زیاد بهشون لطف کردی وظ ...

من اصلا طرز فکر اونا برام مهم نیس چون اونا انسانیتشون رو خیلی وقته نشونم دادن در چ حده

فامیلاشون ولی خیلی محترمن خیلی هوامو دارن و بهم احترام میزارن من فقط ب خاطر اونا کارکردم ن مادرشوهرم

اصلا برام مهم نیس ک حالمو نپرسیدن

فقط رفتاره شوهرم میسوزونتم

فرار رو به جلو بهترین گزینه است مثلا به شوهرت بگو مامان اینا چرا نمیان خونمون دلمون براشون تنگ میشه ...

وقتی گله میکنم دائما رفتارشونو توجیه میکنه مثلا میگه اونا سرشون شلوغه؛مامانم بیچاره هزارتا مشغله داره؛بابام مریضه فلانه؛با این حرفا

ولی موقعیت من مریضی من مشغله ی من اصلا اهمیتی نداره

من اصلا طرز فکر اونا برام مهم نیس چون اونا انسانیتشون رو خیلی وقته نشونم دادن در چ حدهفامیلاشون ولی ...

میفهممت برای همین میگم به خودت احترام بزار خودتو پیش شوهرت کوچیک نکن وقتی هم میگه چرا نرفتی عذاب وجدان نگیر به هیچ وجه محلش نده اینجور مواقع بگو یه بارم اونا بیان یا منو دعوت کنن👌

وقتی گله میکنم دائما رفتارشونو توجیه میکنه مثلا میگه اونا سرشون شلوغه؛مامانم بیچاره هزارتا مشغله دار ...

توام همونا رو بگو توجیه کن خودتو فقط فرار رو به جلو بکن کاری کن عذاب وجدان بگیره باهاش بازی کن سعی کن بهش سواری ندی مردا عاشق زنای اینجوری ان زنی که باهاشون بازی کنه خرشون کنه مردا زود خر میشن با یه لباس باز و جذب میتونی خرش کنی صداتو لوند و جذاب کن پیشش جوری که فقط تو تو فکرش باشی  قلق تورو فهمیده فکر میکنم تو از اونایی هستی که وقتی بهت میگن چرا نرفتی ازت ناراحتن عذاب وجدان میگیری 

نه عزیزم اتفاقا الان دوماه بود خونشون نمیرفتم چون اونا انتظار دارن من بی دعوت دائما برم بهشون سر بزن ...

مقصر همسرته

باید کم کم روش کار کنی که بیاد سمت خودت

خودتم خوبی زیاد در حقشون نکن ارزش ندارن

سعی کنید همسرت با خودت بره خونه ی مادرش

مامان 💖مهدی و لیانا💖                                                                                                                                                                                              کاربری سال 97 امو تعلیق کردند😕مامان_مهدی_جونم
میفهممت برای همین میگم به خودت احترام بزار خودتو پیش شوهرت کوچیک نکن وقتی هم میگه چرا نرفتی عذاب وجد ...

صبح ک بهش اونجوری گفتم با ناراحتی رفتم خونه(بیرون بودیم)نیم ساعت بعد زنگ زد گفتم من تو این یه هفته یبار گلایه نکردم چرا خونوادت حالمو نمیپرسن اونوقت تو بازم به فکر احترام گذاشتن به اونایی گفت نه بخدا شوخی کردم(دروغ میگف دیده ناراحت شدم و حق بامنه این حرفو زد)

الانم مادرشوهرم زنگ زد مثلا حالمو بپرسه گف من نمیدونستم مریضی تازه فلانی(شوهرم)بهم گف😏

توام همونا رو بگو توجیه کن خودتو فقط فرار رو به جلو بکن کاری کن عذاب وجدان بگیره باهاش بازی کن سعی ک ...

دقیقا مشکلم اینه بلد نیستم خرش کنم…متاسفانه اصلا اهل لوس بازی و این چیزا نیستم انقد از اول هرکاری کردم مسخرم کرد یا یبار دهن به تعریف باز نکرد کلا شور و ذوقم رو از دست دادم باید بیشتر رو این موضوع کار کنم(حتی به خاطر خودم)

نه اتفاقا عذاب وجدان نمیگیرم از این میسوزم ک چرا هرکاری میکنم به چشم نمیاد و باز من اونی میشم که مقصره و وظیفشه همیشه پا پیش بزاره و احترام بزاره

مقصر همسرتهباید کم کم روش کار کنی که بیاد سمت خودتخودتم خوبی زیاد در حقشون نکن ارزش ندارنسعی کنید هم ...

نمیدونم چیکار کنم🥲همه اینو بهم میگن اما نمیدونم دقیقا چیکار کنم ک بکشونمش سمت خودم

نه دیگه مثل سابق بهشون سواری نمیدم قبلنا دم به دیقه انتظار داشتن به کاراشون برسم الان خیلی راحت میگم وقتشو ندارم ببخشید

چون تو یه ساختمونیم انگار شوهرمو دید میزنن همینکه از بیرون میاد اینا درو باز میکنن به بهونه های مختلف میکشوننش خونشون(وگرنه تنهایی فقط کارش افتادنی میره)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792