دوروز خیلی دعوتمون میش من بیشتر موقغع دعوا ساکتم ک زود تموم‌بشه ولی شوهرم‌چشاش و‌میبنده دهنش باز میکنه حالم خوب نیست دلم گرفته برااولین باز دیشب از شدت فشار عصبی رفتم‌خونه بابام‌صب زود اومد دنبالم بدون کلمه ای حرف حاضر شدم دوباره برگشتم جون‌بچم خونه‌بود نگرانش بودم الان مجبورم ب سکوت ک‌بدتر نشه نمیدونم انقدر دلم‌غم دارهذعحیب اینکه من با یه خرف ساده کلی گربه میکنم ولی خنثی شدم فقط میفهمم تهدقلبم صدای شکستنش و حسم‌خوب نیست واقعا😭
وای بمیرم
خیلی سخته
🥲 بچه ت چند سالسه
حتما صحبت کنید، با ارامش و بدون دعوا
خب توام حرف میزدی خودتو خالی میکردی عوض این که بری خونه بابات
این رفتن ها اولش مهمه و میاد دنبالت بعد همینم عادی میشه تازه خوشحالم میشه از رفتنت
سلام نگران نباش امیدت به خدا باشه همه چی درست میشه فقط جواب رفتاراشو تو هم با بی محلی جواب بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز