این تاپیک حاوی مقادیر فراوانی فشار است

پزشکی اینده داره شک نکن کدوم پزشک رو بیکار دیدی؟؟بعدم اینجور مواقع اونایی ک سهمیه و پارتی داشتن گیرمیفتن شما که درسشو خوندی و با تلاش خودت قبول شدی مطمئ نباش حالام قبول میشی من متاهلم دلم میخاست مجرد بودم و پزشکی میخوندم هییی روزگار 

فرزندم بچسب ب درست اصلا ب شوهر فک نکن ک مایه دردسره  

ته حرف اینه حرص نخور ، یک کم بخواب کارایی ات میره بالا

پسرعمه من پزشکه این روزا رو کشید تازه درکنارش کارمیکرد خرج خانوادشو میداد برادرش معلوله هزینه اونم بود یعنی استراحت نداشت اصلا ولی بعدکلی زحمت پارسال با ی خانم پزشک ازدواج کرد و خداروشکر کاملا موفق شده ب این فک کن ک توهم یروزی درست تمومه و میری سرکار پول درمیاری 

خواهرم
حقیقتشو بخوای پزشکی رفتن خودش کمره اونی که رفته رو به تنهایی میشکنه
چه برسه به تو تو این وعضو حال
راستش نمیخوام حالتو بدتر کنما
ولی من خودم انتخاب رشتم ی دونم پزشکی نزدمو نمیزنم با اینکه رتبم خوب بود رو سرشون میبردنم بعضی دانشگاها برا پزشکی دولتیا
ولی حقیقت اینه که ماهایی که تا 18 سالگیمون زندگی نکردیم در واقع داریم پناه میبریم به دانشگاه
پزشکی خوندن و پزشک شدن چه تو دانشجویی چه بعدش زندگی نمیزاره برامون عزیزم
تا حالیمونه که عذر میخوام مثه پی باید درس بخونیم
به پولم بیایم برسیم تخصصو اینا شده چل گنجا سالمون بعدشم که دیگه تموم دیگه
هرچیم که دراوردیم میمونه واسه بچه هامون
بخدا پزشکی یه علاقه ی دیوانه وار میخواد که نه بده نه خوب
ی چیزیه که استثناعا بعضیا دارنشو بخاطرش حاضر میشن با کمال میل این سختیایی که تو میکشیو بکشن و به صورت عمدی ام صداشون درنمیاد هیچی زندگیشونم میدن پزشکی فقط واسه همچین کسایی جوابه چشم و گوش بسته و علاقه ی دیوانه وار!
نه منو تو
منو تویی که میخوایم زندگی کنیم فقط!
اگه علاقم نداشته باشی که دیگه بدتر
بخدا میبینم همچین کساییو برا روزاشونو ساعتاشون دلم میسوزه...

کاربری دوممه ولی من تورو یادم نی متسفانه🤦‍♀️😂

منم علاقه نداشتم فقط دندون زدم ک نیاوردم البته نخونده بودمم 😂

زندگیو پزشکی با هم پیش نمیرن
علاقه به چیزی که زندگیو ازت بگیره و انقدر اشقته ات کنه و خسته علاقه نیس
به مرور هم تبدیل به نفرت میشه
و بیشتر تو رو میبلعه
نمیدونم چی بگم راستش که حالت بدتر نشه خیلی دارم جلو خودمو میگیرم
ولی علاقه چیزیه که بتونه تورو به زندگی وصلت کنه
یه دختر سی ساله رو یادمه تو کانون
اومده بود برا ثبت نام من اونموقه نهم بودم ولی هیچوخت یادم نمیره اون دخترو نزدیک بیستو هشت نه سالش شده بود
همیشه بهش فک میکنم
معماری خونده بود مهندس بود مثلا ی همچین چیزی میرف سر ساختمون خلاصه

میگف با علاقه رفتمو پای علاقم وایسادم اما نشد
علاقم نابودم کرد میگف انقدر اذیت شدمو تحمل کردمو باز اذیت شدم که یه روز دیگه بی هیچ دلیلی نه دانشگاه رفتم نه سر کار
اومده بود ثبت نام کنه از اول کنکور تجربی بده
فقط هرکاری که میکنی هر تصمیمی اگه قراره یه روز بگیری زودتر بگیر
نزار بشه سی سالت که همه نمیتونن مسیر برگشتو همیشه قبول کنن
دیر بشه شاید دیگه حتی راه برگشتیم نباشه
میگن به اعتمادت شک کن
به شکت اعتماد...

تو داری به ما فحش میدی ما هم به تو فحش بدبو خوبه دیگه😂

این به اون در