سلام بچه ها مادرشوهرم خیلی از آدم نکته و عیب میگیره سر حرکات و حرفای کوچیک حتی، همش چشمش روته که چیکار میکنی سر سفره به بشقابت نگاه میکنه،هر سوالی ازت بپرسن منتظره تا ببینی چی میگی، همش دنبال آتو گرفتنه،هر حرکت کوچیک ازت ببینه کل شخصیتت رو با یه حرکت تخریب میکنه، حالا من یه بی پروایی و بی،مبالاتی هم ذاتا دارم برای همین دیگه خیلی دوست ندارم کنارش باشم راحت نیستم طوری که اونجام از سنگ صدا درمیاد از من نه ، که مبادا یه یه چیزی بگم که احمقانه و بی احترامی باشه کلا دست و پام بسته است, من نمیتونم با این ادما ارتباط بگیرم،چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
محلش نده اعتماد به نفس داشته باش،اصلا نگاش نکن فکرکن دیواره حرفی زد منطقی جوابشو بده اگه دیدی طولش میده بگو هر کی یه دیدگاهی داره آدم نمیتونه نظرشو به کسی تحمیل کنه
مادرشوهر منم همینطوریه چه بسا یه اخلاقایی داره که خدا نیاره واسه کسی،۱بار بهش گفتم خب همه نمیتونن مثل شما فکرکنن انسان آزاده و دارای قدرت اختیار هنگ کرد نگرفت چی گفتم بعد سر چیزای دیگه بحث کردو........