با یه پسره توی دانشگاه آشنا شدم دوست شدیم ۲۴ سالشه من ۲۳ چند بار گفته میخاد باهام زندگی کنه و ازدواج کنه خوابگاهیه وضعش خیلی معمولیه گفت قراره ماه آینده بره پیش خانوادش باهاشون صحبت کنه که بعد عید قرار آشنایی و صحبت خانواده ها باشه
بعد ما هردومون میخایم مهاجرت کنیم برای دکترا قرار شده اپلای کنیم هردومون فاند بگیریم بریم ولی نظرش این بود چون نمیتونه تهران خونه بگیره این مدت که باهم ازدواج کردیم بعد عید بریم خوابگاه متاهلین من یه بار به مامانم گفتم مشکلی نداشت در ظاهر اما من استرس دارم ایشالا که قبول کنن خانوادم اون گفته به خانوادش که گفته مشکلی نداشتن اونم استرس داره که خانوادم قبول کنن یا نه
لطفا دعا کنید خانوادم قبول کنن من خیلی دوسش دارم اون ادمو🙏🏻
ذهنم مدتیه درگیرش شده