نه میخواد خودشو بچپونه توخانواده شوهر من
اونهمه زخم بهم زد و دلمو سوزوند و دلش خنک شده بود از حسادتی که نمییییدونم به چی حسودیش میشد
حالا هم میخواد بیاد بابرادرشوهرم
بیاد تهران که هنیشه ارزوش بود
بابهترین امکانات و خونه و ماشین و درامد هم زندگی کنه
جاری من همبشه که دیکه هنیشه زندکیم سوراخ باشه از زندگی من حرف ببره روستا و بیاره
این اگه بشه جاری من دیگه ارامشو حرومم میکنه من متنفرم چیزی از کمو زیاد زندگیم درز کنه بیرون
این اگه بیاد ده تا هم میزاره روش کل روستارو پرمیکنه