دیشب کنار مادرم کاملا خواب بودم ک حس کردم یکی داره ب پایین پام دست میزنه تا بیدار شدم برقا خاموش بود پایین پام ی مرد قد بلند وایساده بود ک تو تاریکی صورتشو ندیدم خودشو شبیه پدرم کرده بود فکر کردم پدرمه اومدم بش بگم چرا بیدارم کردی صدام در نمیومد تازه یادم افتاد پدرم خونه مادرشه نمیتونستم حرف بزنم بجاش بلند بلند نفس کشیدم تا مادرم بیدار شه مادرم بیدار شد گف چیشده ک اون جن یا روحه رفت و کسی جز من ندیدش
یبارم چند روز پیش پیش دچار فلج خواب یا ب اصطلاح بختک شدم اگ تجربه کردین میدونین نمیشه حرف زد یا دست و پاتون رو تکون بدین
ولی از بعد واسمون دعا گرفتن هفته ای یبار بختک میوفته روم و داره شدید تر میشه یعنی اولا چیزی نمیدیدم تا دو هفته پیش ی سایه سیاه دیدم شفاف بود مثل ی دود سیاه و جدیدا داره واضح تر خودشو بهم نشون میده
نمیدونم چیکار کنم تا دگ نیاد سراغم