2777
2789

خیلی قضیه مفصله و همه جزییات رو نمیتونم بگم ولی خلاصه اش اینه که خانواده شوهرم با اینکه من خیلی دوسشون داشتم و بهم خوبی کردند تا حالا خونه ما نیومدند. ما 4 ساله ازدواج کردیم و همیشه به من بی محلی کردند و حتی مراسم های خوبی برام نگرفتند. ولی برای جاریم که یه سال بعد ما ازدواج کرد همه کار کردند. همه چی اونجوری براش پیش رفت  که میخواست. بهش بها میدن. من با دیدن اینها حالم بد شد. حتی عروسی جاریم رو نرفتم و نذاشتم شوهرم هم بره. رفت و امدم قطع شد باهاشون و نیمذاشتم شوهرم هم زیاد بره. درواقع میخواستم تلافی کنم. تا چند روز پیش که خواهرشوهرم به شوهرم زنگ زد و گفت که من چرا حسودی میکنم و گفته بود با زنت حرف بزن که اشتی کنه. دیگه کافیه. این جاریش اصلا در حدی نیست که بهش حسودی کنه. درحالیکه من فقط به کارهایی که برای جاریم میکردند حسودیم میشد نه به خودش. خلاصه منم عصبانی شدم و به خواهر شوهرم پیام دادم شما از روز اول با من با دشمنی رفتار کردید.کسی که 4 ساله خونه برادرش نرفته حق نداره ادعای دلسوزی کنه. لطفا فقط نباشید دیگه و ارامش زندگیمون رو نگیرید. میدونستم به شوهرم میگه واسه همین پیش دستی کردم و خودم به شوهرم گفتم. ولی با حرفهای شوهرم حالم واقعا بد شد. از خودم بدم میاد. شوهرم منو خیلی دوست داره و میگفت من روزی که باهات ازدواج کردم واقعا لذت میبردم که بقیه بهم حسادت میکنند چون با یه خانم تحصیل کرده خانواده دار شاغل و همه چی تموم ازدواج کردم. ولی الان شدم ننگ فامیل. کسی که عروسی برادرش و خونه پدر و مادرش نمیره ننگ فامیله. میگفت با این کارت هم دیگه هیچ جایی برای جبران نذاشتی. دیگه باید منزوی بشیم تا همیشه. روم نمیشه جایی برم. میگفت میدونم بهت بی محلی کردن و باهات بد کردن خانواده ام ولی تو به خاطر دل من کوتاه نیومدی. راستش خیلی از خودم بدم میاد. الان دیگه برام رفتار و طرز فکر خانواده اش هیچ اهمیتی نداره. چه بگن خوبم چه بد. و برای جاریم هر کاری کنند هم برام مهم نیست ولی شوهرم رو ناامید کردم از خودم. حالم بده. و به قول شوهرم جایی برای جبران هم نذاشتم. نمیدونم باید چکار کنم؟ از ناراحتی شوهرم دارم می میرم.

حق با شوهرته

خدایا شکرت🙏🏻                                                                                قسم به روشنایی . و قسم به شب چون آرام گیرد . پروردگارت تو را رها نکرده و با تو دشمنی نمیکند(الضحی)

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

نمی‌دونم چرا اما حس شوهرتون کاملا درک کردم 

معذرت می‌خوام اینجور میگم اما بد کردی جانم 

با مادرشوهرت حرف بزن و کدورت رو تموم کن تا دیر نشده

ب عینه دیدم تو همچین اوضاعی بعد فوت یکی از اعضا خانواده 

زندگی خودش هم از هم پاشیده ب خاطر توقعات بجای اقا

خب الان باید چکار کنم. خودمم میدونم حق باهاشه

به شوهرت بگو کم‌کم باهاشون ارتباط بگیره اول خودش تنها بره خونه پدر مادرش خونه خواهرش بعد دعوت شون کنه خونتون بعد دیگه دوتایی با هم برید

خدایا شکرت🙏🏻                                                                                قسم به روشنایی . و قسم به شب چون آرام گیرد . پروردگارت تو را رها نکرده و با تو دشمنی نمیکند(الضحی)
به شوهرت بگو کم‌کم باهاشون ارتباط بگیره اول خودش تنها بره خونه پدر مادرش خونه خواهرش بعد دعوت شون کن ...

شوهرم میگه دیگه روم نمیشه برم. منم با وجود حرفهایی که زدم نمیدونم باهام چطوری برخورد میکنند.

ممنون از پیشنهادتون

ولی من با این روش مخالفم.

چون شوهرت بره اونجا خب معلومه ک پرش میکنن. و بدتر ازت بد میگن و باعث میشن بیشتر از چشم شوهرت بیفتی.

مخصوصا الان ک شوهرت از دستت ناراحته.خواهرش فقط باهاش تلفنی حرف زده اینجوری شوهرت بهم ریخته و حرفهاش تاثیر گذاشته روش پس ببین اگه تنها بره خونشون چی میشه...

محتاج صلوات شمام(لطفا منو یک صلوات مهمون کنید)❤

[QUOTE=366819347]ولی من با این روش مخالفم. چون شوهرت بره اونجا خب معلومه ک پرش میکنن. و بدتر ازت بد میگن و باعث میشن ...[/QUOTE

باید چکار کنم؟ من اصلا نمیدونم باهام قراره چطوری برخورد کنند؟

تلفنی با مادر شوهرت صحبت کن

بگو اون به  پسرش تماس بگیره ،تا شوهرت روش باز بشه و بره

بعد خودت هم برو ،حتی شده کمتر از شوهرت و چند ماه یک بار ،رابطه رو قطع نکن، اگه میبینی رفتارشون خوب نیست دوری و دوستی در پیش بگیر ولی قطع نکن

ولی من با این روش مخالفم.چون شوهرت بره اونجا خب معلومه ک پرش میکنن. و بدتر ازت بد میگن و باعث میشن ب ...

بالاخره هرکسی احتیاج داره با خانواده ش ارتباط داشته باشه

نمیشه که از ترس اینکه شوهرش رو پر کنن، اصلا نذاره بره اونجا، این طوری عقده های دل شوهرش به مرور زمان بیشتر میشه

تلفنی با مادر شوهرت صحبت کنبگو اون به پسرش تماس بگیره ،تا شوهرت روش باز بشه و برهبعد خودت هم برو ،ح ...

خودمم واقعا دیگه حرف زدنم نمیاد. میترسم این کار رو بکنم بدتر بشه و مادرشوهرم باهام بد صحبت کنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792