من قبلا بابام میفهمید انقدر سرخ و سفید میشدم خودمو قایم میکردم توی سوراخ مثل موش، وقتی نوار نیاز داشتم هم، به مامانم میگفتم اون به بابام میگفت
الان نه دیگه اون حد، هی چند بار میگفت چی میخری حتما میری خوراکی میخری انقدر دیگه میگم گير الکی نده
بیشتر وقتا هم خودم میرم میخرم از مغازه