نکنه با شوهرش دعوا شون شده!
نکنه خسته است!
نکنه خوابش میاد!
نکنه مریضه!
و هزار تا نکنه ی دیگه
و این افکار وسواس گونه باعث میشه خونه کسی رفتن ،از سنگ کشیدن روی دوشم برام سخت تر باشه
حالا وای به اون روزی که کوچکترین بی توجهی یا بی احترامی خونه کسی ببینم دیگه هیچ وقت نمیتونم برم خونش، نه این که کینه ای باشم ، یا از طرف بدم بیاد یا ... نه اصلا
حتی اگر اون طرف بیاد خونم بهترین احترام و رفتار باهاش دارم ولی خودم دیگه نمیتونم برم خونش
این موضوع باعث شده ارتباطم با دیگران کم بشه، دوستام کم بشن و ...
کیا اینجورین؟؟؟؟