دقیقااااااا
رفته به مادر نامزدم گفته که من سر پولشون بهشون بله دادم
کلا کار منو مامانم از راه بدر کردن مرداس
چون مادر من بخاطر اینکه نخواستن بفرستنش دانشگاه فرار کرد رفت کانادا درس خوند اومد گفته که خواهرمم دختر فراری با شوهرش رفت کانادا پسر بزرگشم حامله شد مجبور شدن بیان ایران عقد کنند
با اینکه وقتی بچه عمم سقط شدبابام تو بیمارستان مامانمو دید
بعدش گریه و زاری که من نگفتم من لال بشم اگه گفته باشم