سلام یساله عقدم شوهرم فامیل دوره ازدواجم اجباری بود تقصیر داداشای ناتنیم بود خاله ی شوهرم میشه زنداداشم زن داداش ناتنیم که از وقتی پدرم فوت شد دیگه هیچ نمیان بهمون سر بزنن یا احوال بپرسن بیشتر غریبه ایم تا داداش و خواهر بعد خانواده شوهرم دخالت میکنن از مادر شوهرم بگیرین تا جاریم و همین زنداداشم همه هم به نفع شوهرم میگن حتی زنداداشم جاریم هم به نفع شوهرم میگه همشون طرف شوهرمن
مثلا از یه لباس خوشم بیاد جاریم میگه گرونه یکی دیگه بخر براش یا میگه زشته یکی دیگه بخر براش
شوهرم نمیتونه تو زندگیش تصمیم بگیره راهنمایی از خانوادش میگیره همشون تو زندگیم دخالت میکنن به شوهرم میگن اینکارو کن اونکارو کن جاریم میگفت موخوره گیری نکن خودت موهاتو موخوره گیری کن حیفه پول نیس بدی ارایشگاه فلان من شوهرم سرکار میره حقوقش خیلی نیس ولی از هیچی بهتره انتظار دارن من صد تومن صد تومن جمع کنم که بتونیم ماشین خونه بگیریم یعنی از همه چی بگذرم فقط پول جمع کنم جاریم شوهرش حقوقش خیلیه و دوتا شغل داره ولی شوهر من نه چجوری با حقوق کم پول پس انداز کنم شوهرم کلا دوازده میگیره ده تومنشو میده قصد دو تومن میمونه اونم میده وسیله واسه عروسیمون حالا مشکل من اینا نیست مشکل من دخالته به شوهرمم میگم میگه چیکار کنم خانوادم دارن راهنمایی میکنن بفکرمونن فلان میشه راهنماییم کنین خسته شدم حتی امشب سر همین دخالت با شوهرم بحثم شد همش قهر میکنه و حق نمیده😔
