ی پسره آشنا شدیم دوست نشدیما اولش یکم ابراز علاقه کردیم ولی ب دوستی نرسید من عقلمو ب کار انداختم من ۲۴ سالمع اون ۲۵ سالشع من پرستارم اون روانشناس بیکار بعد من ۳۵ تا شیفت درماه میدم هیچ درکی از شغل من نداشت من انقدر اعصابم سرکار خورد میشه اصلا حوصله دراما ندارم اینا ب کنار ماشین هم نداشت شغل درست حسابی ام ک نداشت میخواست دوباره کنکور بده ما ی شکری خوردیم چون آدم خوبی بود بهش گفتیم ازش متقابلا خوشمون میاد امشب دیگع حقیقتو بهش گفتم