تا آخر بخون لطفا و زندگی این یکسال منو قضاوت کن
من از صبح با فحش و فضیحت های مامانم فقط بلند میشم میرم دسشویی میگه چرا اینقد تو دسشویی گیر کردی میام صبحونه مو بخورم جای کله سحر ساعت ۹ پا میشم میخورم تازه با وجود اینکه الان امتحاناته ترم اوله
و پنجشنبه اس دوباره فحش و فحش کشی که چرا حموم نرفتی چرا اینقد بوی گند میدی اه اه پیف پیف اوه اوه ققفقاژماسکسپکتزکزکا(صداهای ناهنجار) بو ت خفم کرد، کلا کسیم پیشش بشینه با حالت بد رفتار می کنه و هی برانداز وآنالیز، خودشو سفت و محکم میکنه آدم حالش بد میشه اصن بعد بهش میگم دارم مثلا شیمی میخونم میگه کی ؟ من که ندیدم تو فقط سرت تو گوشیه و هی پیامای گروهاتو چک می کنی، همونجور که با بابام رفتار کرده و زده شدم از اون دوباره همون تیکه ها و طعنه هاشو بمنم میگه، گفت تو بچه من نیستی تو مثل خونواده باباتی(بدون هیچ گونه نشونه ای از شباهت) وقتی نیستم پشت سرم میگه این بچه چیه درست کردی
امروزم خودشو شبیه دیوونه ها و قاتل های زنجیره ای کرد موهاشو درهم برهم کرد و گفت فکر کردی فقط میتونی به من چیز بگی خفت می کنم میکشمت اومد بالا چنان زد چنان زد منو که اصن نگم برات
پای راستم الان ی کبودی گنده داره، رونم خون اومد با چنگاش دستام زخمین و خون اومدن گوشامو گرفته بود هی به سر خودش میکوبید
