جملات خیلی زیادی پشت وانتها میبینم و بعضیاشونم قشنگن. ولی فراموش میکنم. چندتاش رو که یادمه مینویسم:
«گرچه پدر تاج سر است/ سلطان دلها مادر است.»
«سگ اگه وفا داشت، جای مواد رو لو نمیداد.»
«در صف دشمنان، جزء آشنا کسی ندیدم.»
«زنگی شدم، ولی رنگی نشدم.» (از بس ماشین قدیمیه زنگ زده ولی حاضر نشده رنگ بزننش.)
«راهنما مواد نیست، بزن لامصب رو.»