ده ساله پشت سرهم انفاقات خیلی بدی هرسال برام افتادن ودارن میفتن حال روحیم خیلی بد شده امروز از تنهایی داشتم به مرگ فکر میکردم یه خواستگار خیلی عالی قبولش کرده بودم میخواستیم بله برون بگیریم به خاطر دعوای خواهرم با خواهر داماد بهم خورد خواستگار بعدیمم خودم دوس نداشتم خانوادم خیلی تحت فشارم گذاشتن به فجیع ترین حالت خراب شد بعد اونم همش تنهام وتحت سختگیری های پدرم ..امروز از تنهایی داشتم به مرگ فکر میکردم