بیایید این رفتار دختر عموی فتنه من

وردار ببرش ارایشگاه دختره جوونه حیفشع همه همش از شما میگن و اینکه چرا عروسی ها اونطوری می‌آیید 

واقعا چرا نمیبریشون ارایشگاه 

مامانمم چیزی نگفته ازون ور دختر عموم باز به آبجیم پیام داده سر ریختتونو درست کنید و کلی دری وری و حرف بد زده نمیدونم واقعا چیکار کنم اومدم بابابام حرف زدم میگه هر وقت ننتون رفت ارایشگاه خواهرتم میره  تو خودت هرکاری دوس داری بکن پول خودته به من مربوط نیس  مامانمم میگه شرایط خوب نیست بابات زیر بدهیه منم اعصابم واقعا خورد شد رفتم برا مامانمم یه لباس گرفتم کل حقوقمو دادم برا اون و خودم لباس گرفتم گفتم دهن دختر عمومو ببندم. ولی پول برام نمونده که ببرمتون ارایشگاه فقط یکم مونده برا ارایشگاه خودم نمیدونم چیکار کنم دختر عموم دائما به  خواهرم پیام میده و اذیتش میکنه نمیدونم چه بگم خواهرم بگه این دختره دهنش بسته شه عروسیش ام نریم میگن حسودیشون شد نیومدن

چی کار کنیم نریم دختر عموم میگه از حسودیشون ه عقدش نرفتیم من و خواهرم به همه گفت ترشیده ها حسودیشون شده نیومدن و کلی حرف در آورده بود پشتمون من واقعا نمیدونم چه کنم اینم بگم که من با تیر تایم بابام در حد سلام خداحافظی ام زیاد محل نمیدم بهشون چون عمه و دختر عموم و زن عموم میشینن دائم پشتمون حرف میزنن تو رومون ام میگن

جشن عقدش این کارو کردیم بابام خودش رفت  و گفت هر جور خودتون سلاحتونه من اجباری ندارم شرایط همینه

متاسفانه آره 

بهش میگیم میگه مردم صد تا حرف میزنن من چیکار کنم 

چون مجبوریم بخدا منم حالم از رفتار کردارشان بهم میخوره

عزیزم مامانم ام میگه اونا راست میگن من همین حرفای شمارو بهش زدم میگه همه عمه و زن عمو و دختر عموت اشتباه می‌کنند و ما درست میگیم؟