شما بودین عصبانی نمیشدین

ببین این آدم اصلا منطقی نیست

اولا که باید حواستون میبود و جلوگیری بخش زیادیش به عهده مرده، فقط پارت لذتش که مهم نیست

خیلی چیزای دیگم مطرحه

که هم ظاهرا شما بیخیال بودی هم این آقا و باردار شدین

تا اینجاش مشکلی نیست میگیم اتفاق بوده 

و میگیم سقط هم تو اون شرایط منطقی بوده

اینم به کنار

ولی الان یهو بیاد اشتی نکرده و از دلت در نیاورده بگه من میخوام فاصله سنیم با بچم زیاد نباشه یعنی چی؟

یعنی حالا تو بیا بچه منو دنیا بیار منم واسه خودم کیف کنم؟ بدون معذرت خواهی و جبران؟

چرا اصن زمان نمیده به رابطتون؟

برگردید تراپی برید چند ماه، چند سال اصن به رابطتون زمان بدید

بعد حالا خواستید بچه دارم میشید

ولی فکر شده. نه اینجوری

الان گیریم باردار شدی و رسیدی به دو ماه باز بحثاتون بالا گرفت و خواست سقط کنی

جواب بدن نابود شده و اعصاب و روان تو رو کی میده؟

اینجا بدتری جا برای مشورت تو این جور مسائل زندگی هست

شما بعد این همه سال مشکلات، باید اول مشکلات بین خودتون حل کنین وقتی هم حل کردین بدترین کار سرکوفت زدن و طعنه و کنایه و یادآوری مشکلات گذشته هست.

اون موقع هر اتفاقی افتاده الان نباید شخم بزنی.

جواب شوهرتم اینجوری نده. بهتر بود میگفتی بذار یکم کنار هم خوش باشیم زندگی کنیم. لذت ببریم بعد این همه سال سختی و ناراحتی، کم کم به اونم میرسیم.

شاید اصلا دوباره مثلا سری قبل با هم کنار نیومدین. همون اول که هفت تیر نمیکشن. به اون سقط و اینا هم فکر نکن. نگه میداشتی یه بچه این وسط شاید بدتر میشد همه چی. رهاش کن حالا دیگه نمیشه کاری کرد...

اسی تو چن تا تایپک قبلش گفت بارداره😐😐😐😐😐😐😐

خب پس شرایط ایجاب میکرد همچین کاری کنی گفتم اگه من بودم بچه دار نمیشدم شما هنوز رابطتون به ثبات نرسیده