فرق ما با بقیه اینه که هیچ دعوایی نکردیم،هیچ کینه ای از هم نداریم،هیچکدوم نگفتیم دوست ندارم ولی،باید جدا شیم.
خوب میدونه بی توجهی چقد حالمو میگیره
هم دیگه رو بلاک نکردیم،اصن حرفی از کات کردن نزدیم ولی فاصله انداختیم بی هم تا جدایی آسون تر شه،ولی همه ش شکنجه ست.همش.
هر لحظه منتظر یه اشاره ام تا گریه کنم،خسته شدم ،هیچیو نمیتونم کنترل کنم،نه جهت زندگیمو نه احساساتمو. میرم دعوا کنم باهاش،نمیتونم. میرم غر بزنم،یجوری جواب میده که پشیمون تر میشم.
نه میزنه خلاصم میکنه،نه اجازه یده یه رابطه عادی داشته باشیم.