دیروز همینجوری نشستیم مامانم مثلا خاطره میگفت
بعد میگه تو ناخواسته بودی بلوک سیمانی مینداختم شکمم تا سقط شی
ولی هیچی نشد خدارو شکر
به خاطر همون بلوک سیمانی تا دوسالگی پیشونیم کبود کبود بود و تا 7 سالگیم رد اون کبودی کاملا برطرف شد
بعد از به دنیا اومدنمم میخواستن بدنم به زنداییمم که بچه دار نمیشده به ازای چند تا النگو اونم عموم نذاشته
از سر راهی ام بدترم با این حساب 😑🫠🤣