به نظرتون بچه دار بشم❓

یه نفر هست خیلی عاشقمه. خودشم زن داره. بعضی وقت ها بهم پیام میده میگه عاشقتم و فلان.من زود پاک میکنم پیامشو جوابشو نمیدم. یه بار بهم پیام داده بود که توی محل کارمون دارن چند نفر رو استخدام میکنن، بیا اینجا باهم باشیم و وقتای نهار باهم بریم بیرون و فلان. بازم جوابشو ندادم و پاک کردم. بعضی وقتا که این حرکات شوهرمو میبینم، به سرم می‌زنه برم پیش اون مرد کار کنم و بعدش هر چه بادا باد. بعد میگم آخرش که چی؟ با این کار هم قرار نیست حالم خوب بشه. روی پیشونی من نوشته شده بدبخت

آخه شوهرم اونقدر بهم دروغ گفته و به زنها چراغ سبز نشون داده، منم از حرصم خوشم میاد یکی هم دنبال من بیوفته. اینجوری انگار حسابم با شوهرم برابر میشه. به اون آقا هم گفتم نمیخوام و فلان. ولی ولکن نیست. فامیلمه. میگه از بچگی عاشقت بودم، از این چرت و پرت ها . من اصلا ازش خوشم نمیاد اصلا جذبش نمیشم. فقط حرصم یکم فروکش می‌کنه وقتی میوفته دنبالم همین. با خودم میگم شوهرم می‌ره دنبال همه، یه نفر هم هست که دنبال من میوفته.

هیچ کاری نمیکنم حتی جوابشم نمیدم. هراز گاهی پیام میده و منم پاک میکنم همین. بخدا دلم میخواد شوهرم بیوفته دنبالم نازمو بکشه بهم محبت کنه، بگه فقط تو رو میبینم و از این حرفها.اما توی عمرش تا حالا این حسو بهم نداشته و از این حرف ها نزده. منم آدمی نیستم که بتونم خیانت کنم. تا مرزش رفتم ولی انجام ندادم.یه حسرت بزرگه توی دلم..

من نباید بیوفتم دنبال فیش حقوقی شوهرم. اون باید پولو دربیاره برا من خرج کنه خودش. اون باید توجه منو به خودش جلب کنه ، نه توجه دو تا زنیکه ی اشغال رو که فقط بلدن هر هر کرکر بخندن جلوی مردها. حسرت شوهر من نباید مشروب خوردن با دوستاش باشع، حسرتش باید این باشه که این هفته مثلا باهاش رابطه نداشتم. واقعا نمی‌فهمه این  چیزارو ؟ واقعا روحم خستس.مغزم خستش. دلم میخواد زن باشم زنانگی کنم. دلم میخواد خودم باشم. 

منظورم از حسرت، محبت همسرمه . اون یکی نه😁

باورت میشه مثل روانی ها شدم. توی فیلم های سینمایی هنرپیشه های مرد رو میبینم که چقدر مردونه رفتار میکنن، دلم میخواد کنارش باشم 😐 بعد تازگی ها بیرون هم هرکیو میبینم ، ناخودآگاه مخفیانه نگاشون میکنم. منی که میگم خندیدن با مردها برام سخته و همیشه سر به زیرم، الان همچین حس هوایی اومده سراغم. نمی‌دونم چمه. من اینجوری نبودم اصلا.

بخدا از پیرمرد گرفته تا جوان . روانی شدم رسمن. مخم قاطی کرده. قبلا من بیرون که میرفتم ، انگار داشتم میرفتم جنگ . یکی چپ نگام میکرد، عصبانی میشدم. الان چرا خوشم میاد ؟

درسته