2777
2789
عنوان

مادرشوهرم مثل همیشه زور گفت ولی این بار جلوش وایستادم

| مشاهده متن کامل بحث + 572 بازدید | 30 پست
انقدر جلوش وایسا تا این رفتار زشتشو ترک کنه یعنی چی آخه 😑

جاریم نزدیک زایمانشه و آدم سر زبون داری هست میدونم راه و باز میکنه و تا حدود خیلی زیادی اخلاقش و درست میکنه برای جشن تعیین جنسیتش دعواشون شد چون مادر شوهرم براش مهمون دعوت گرده بود قشنگ جاریم شست گذاشتمش کنار

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

حالا خوبه یه جاری داری یه تعارف هم نمیزنی مثل من شش تا جاری داشتی چیکار میکردی

شش تا جاری که راحت تره این چون یه دونه هست بچه هم نداره مادر شوهرم توقع داره بگم اگر زیاد بودن که توقع نداشت

زشت کار جاریش بوده که واسه سرگوش اب دادن اومده دم در .اتفاقا حتی مهمترین کار رو هم داشت اون شب اصلا ...

عزیزم کار خیلی واجبی داشت ماشین پدر شوهرم دستشون بود اومدن دادن که آخر شب پدر شوهرم اینا پیاده نرن خونه

کار ب جاری نداشته باش فقط همین رویه رو ادامه بده با مادرشوهرت. با نه خالی و سکوت هم نه، دفعه بعد بگو ...

اره دقیقا دیگه نذر غذا نکردم یه لقمه داشتم خودمون درسن کردیم پخش کردیم راحت و بی دردسر نشون داد جنبه نداره

بابا تازه اوایل پدرشوهرم میخواست عموهای شوهرم هم دعوت کنه منم حرص میخوردم الان میدونن من دعوت نکنم ک ...

مادر شوهر منم همینه جاریم میکه یکماه بعد عروسی مهمونی پر جمعیت دادم هی اومد مهمونی من و شلوغ کرد این و بگو اونم بگو برا منم مهمونی داشتم چند بار گفت مخالفت کردم 

خوب کردی وایسادیمادرشوهر منم همین رفتار رو برای خواهرشوهرم دارههرجا خواهرشوهرم دعوت نباشه نمیره اگرم ...

باید از یه جایی شروع کنی به نه گفتن از عواقب نه گفتن هم اصلا نترس حتی اگه بینتون دعوا بشه تا جلوش نایستی پاشو از زندگیت نمی‌کشه به قول معروف جنگ اول به از صلح اخر

نه گفتن از همون اول سخت نیست . من یه جاری گاوی دارم با خودش مشکل دارم چون برادر شوهرم سعی میکرد بیاد اتراق کنه من حتی یبارم نیاوردمشون خونه حتی چند بار تماس گرفت ما شهرتونیم ماهم گفتیم نیستیم . اخه عنتر خانم شب عروسیش برام تو قیافه بود منم ب نفعم شد و با کل خاندان مزخرفشون کات کردم . خانمها از اول در هر شرایطی که حس بدی بتون میده بگید نه .... از ناراحت نشدن نترسید .... من از همون اول خودمو جمع کردم الان هیچ کدوم توقعی ازم ندارن 

یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش...     شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .
باید از یه جایی شروع کنی به نه گفتن از عواقب نه گفتن هم اصلا نترس حتی اگه بینتون دعوا بشه تا جلوش نا ...

مشکل من اینه که همسرم ناراحت میشه

میگه مگه خانواده من کجای زندگی مارو گرفتم که سالی چندبار باهم رفت و امد داری میخوای اعصاب خوردی درست بشه، نمیتونه بعضی چیزارو درک کنه

مثلا خانواده همسرم با خانواده عموش تو یه ساختمون هستن

خانواده عموش با خواهرشوهرم قهر هستن از سر مراسم عقد ما

برا همین خواهرشوهرم مدتهاست خونه پدرش نمیره چون اون نمیره مادرشوهرم هم مارو دعوت نمیکنه

هرجا دخترش باشه ما باید باشیم هرجا نباشه کوفتمون میکنه فکر کن تو تولدم نشست زار زار گریه کرد

با خواهرشوهرم قهر بودیم تو تولد همسرم مادرشوهرم نیومد مهمونیم رو بهم زد وقتی دخترم نیست چه تولدی

تولد همونعموی همسرم مادرشوهرم کوفتمون کرد چون دخترش نبود

و کلی از این مراسم های ریز و درشت

به همسرم میگم همونطور که مادرت جایی که دخترش نباشه دلش نمیخواد ما باشیم حق نداره جایی هم که اون هست چشمش دنبال ما باشه

میگه نه مادر من میخواد همه دور هم باشیم

تو خوش قلبی مادر منو درک نمیکنی

یعنی با این حد از فهم و شعور گند زده به زندگیمون

اینجا روند کاهش وزنم  را با استفاده از رژیم ماچا به اشتراک می گذارم. 70 روز رژیم 1200 کالری و 30 روز رژیم زیر 1000

مشکل من اینه که همسرم ناراحت میشهمیگه مگه خانواده من کجای زندگی مارو گرفتم که سالی چندبار باهم رفت و ...

بگو دورهمی که زوری نیست شوهر منم اوایل زور میگفت ولی من زیر بار نمی‌رفتم دیگه نمیتونه چیزی بگه شما بخوای جلوی شوهرت وایسی یه مدت ناراحتی پیش میاد ولی طبیعیه ولی اگه زور رو قبول کنی باید تا آخر عمر دست به زیر باشی اونجوری همیشه اعصابت خورده 

بگو دورهمی که زوری نیست شوهر منم اوایل زور میگفت ولی من زیر بار نمی‌رفتم دیگه نمیتونه چیزی بگه شما ب ...

واقعا هم اعصابم خورده

فکر کنم 40 سال همسرم داره 39 سال من

خواهرشوهرم و همسرش سنشون از ما کمتره ولی زندگی ما بر محور اونا میچرخه

من یه مهمون نمیتونم خونم دعوت کنم چون یا باید خواهرشوهرم باشه یا اون مهمونی برام زهر میشه

عید که میشه از شهر که هیچ از کشور میزنم بیرون که سالم رو کنار اینا شروع نکنم ولی به محض رسیدن مادرشوهرم زنگ میزنه پاشید بریم خونه دخترم عید دیدنی میگم من نمیام یادتون رفته چقدر بی احترامی کرده میگه نه بابا چه بی احترامی تو همه خانواده ها پیش میاد.......

مراسم افطاری میشه همینه

تولدا همینه

روز مادر و پدر و یلدا و ... همینه

دوست دارم تمام مناسبت ها از تقویم زندگیمون حذف بشه بلکه من به ارامش برسم

خواهرشوهرم عقدم رو بهم زد به من و خانواده م توهین کرد حتی به همسرم طوری که ما قهر بودیم و مادرشوهرم اونقدر وقیح هست 8 ماه بعد از عقدمون زنگ زده به من میگه قهر و دعوا کافیه زنگ بزن به دخترم ازش معذرت خواهی کن همه چی بره پی کارش...

گفتم بابت چی؟

گفت بابت اینکه دخترم ازتون ناراحته چرا رقم مهریه به خواست اون نشد

لباست به سلیقه اون نشد

یعنی در این حد آشغاله مادرشوهرم

و من با این اتفاقات نتونستم کنار بیام ولی همسرم به راحتی آب خوردن فراموش کرده

اینجا روند کاهش وزنم  را با استفاده از رژیم ماچا به اشتراک می گذارم. 70 روز رژیم 1200 کالری و 30 روز رژیم زیر 1000

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792