من حرفای هر پسری رو باور نمیکنم واقعا ولی این معلومه چجوریه حسش..ی شهر دیگه کار میکنه ی بار با یکی دعوا کرده بودم خیلی نیاز داشتم ببینمش گفتم موند دو هفته بعد بیای؟گفت اره. چند ساعت بعد گفت کار دارم میام اومد شهرمون ولی نگفت که بخاطر حرف من اومده
ی بارم حالم بد بود ساعت ۴ شب راه افتاد اومد صبح رسید دوروز نخوابید
هر کاری برام میکرد ولی من لیاقت نداشتم
چند بار خواست بیاد سوپرایزم کنه ولی چون من لج کرده بودم و نگفته بودم تو شهرمون نیستم برنامه هاش خراب شد
با اینکه من خیلی بهش بد کردم خردش کردم ولی اون مهربون بود همیشه باهام..
همش میگم نکنه دیگه کسی عاشق من نشه چون پسرا فقط ی بار عاشق میشن نهایتا دوبار..
حتی چند بار بهش گفتم یکیو دوس دارم(این پسره شرایط خوبی نداره)کمکم میکرد اونو فراموش کنم چون مناسبم نبود
نمیدونم چیکار کنم
چون من بیشتر از پول و قیافه و اینا برام مهمه که طرفم دوستم داشته باشه و اخلاق داشته باشه
از طرفی پسره دیپلم داره ولی کار میکنه این دودلم کرده