.چی
برای خواهرم خاستگار اومد ک قبلاً آشنا بودن باهم صحبت کرده بودن
بزرگ ترا گفتن برن باز صحبت آخرو بکنن
و من و خواهر خاستگار هم باشون رفتیم تو اتاق
مقداری صحبت کردن بعد داماد گفت صحبتی مونده بگی خواهرم گفت نمیدونم والا دیگه چی بگم
خواهره با لحن عجیبی گفت در مورد عروسی و رقص هم صحبت کنید (خواهرم قبلاً گفته بوده ب پسره ک من تو عروسیا میرقصم و خاستگار زیاد موافق این موضوع نبود ولی قبول کرده بود)
حالا من دو مشکل میبینم ببینم نظر شمام همینه
اولا آقا چرا حرفای بین خودش و خوارم و برای خواهر ش تعریف کرده
دوماً اون تعریف کرده خواهرش چرا نشون داد ک تعریف کرده
نظرتون