چند وقتیه از زندگی نا امیدم تا میام یکم حالم خوب بشه یه اتفاق ناراحت کننده میفته.پارسال عمه جوونمو توی تصادف از دست دادم تا یکم اومدم کنار بیام الان چند روزه فهمیدم خاله جوونم توی سینش یه توده داره و شیمی درمانی میشه.دختر خالم که دختر فوق العاده پاک و خوب و معصومی بود نامزدیش به هم خورد چون پسره بیماری اعصاب روان داشت و به اینا نگفته بود.خیلی زندگی سخته هرچی میخوام حالمو خوب کنم یه ماجرای جدید پیش میاد و یه غمی گوشه دلم میشینه😔خودم ارزومه یه روز خیاط حرفه ای بشم و مزون بزنم ولی حال دلم که بده نمیتونم به هدف و علایقم فکر کنم😭