فکر نمیکردم مامانم اینقدر درک نکنه شرایط منو صبح زنگ زد بیا میخوام آش درست کردم بابام اومد دنبالم در خونه بابابزرگم پیاده ام کرد گفت مامانت اینجا اومده آش درست کنه رفتم تو خونه دیدم مامان بزرگم سرما خورده ماسک زوم نشستم دم در ب مامانم گفتم توکه میدونستی سرما خوردن چرا گفتی من بیام گفت نه علائم نداشت یکم ابریزش داشت ماله الودگی هواست گفتن مشخصه سرما خوردن چرا میخوای پنهون کنی الان یکم حس میکنم گلوم میسوزه بااینکه ماسک زده بودم و فاصله گرفتم چیکارکنم دو هفته دیگه زایمانم سزارینم به مامانم گفتم دیگه تا زایمانم خونتون نمیام شرایط منو درک نمیکنین