ازدواجم
واقعا دلم نمیخواست ازدواج کنم ولی انقدر سرکوفت بالا رفتن سنم رو بهمزدن که مجبور شدم
وقتی رفتم اولین بار خونه مادر شوهرم و اخلاق و رفتار و خونه زندگیشون رو دیدم گفتم میخوام جدا بشم چون اون روز دیده بودم که آیندم چه شکلیه و بچه های احتمالیم چه جوری از آب در میان
ولی خانوادم نذاشتن
الان هم که جدا شدم یه بچه دارم که بخاطر بعضی رفتاراش که پیش بینی کرده بودم باید سرکوفت بخورم
وقتی کل تبارشون این شکلی بودن من یه تنه چجوری می تونستم جور دیگه تربیتش کنم