غروب دخترمو برده بودم باشگاه جلسه اول مامان یکی از بچه عا اومد نشست کنارم سرحرفو باز کرد کاملا بی ربط هی بحثو میکشید سمت مال و دارایی خودش .میگفت من این تشکای ژیمناستیک خریدم توخونه ۲تومن گفتم راحت توش تمرین کنن خونه ام بزرگه گفتم راحت باشه اره پارکینگمم بزرگه هی میبرن ماشین شارژی هاشونو اونجا یکم بعد باز گفت من کلا اولویت اولم خونه بزرگه ویلا هم میتونم بسازم زمین زیاد داریم ولی خونه بزرگو ترجیح میدم فلان یکم دیگه گف اینجا میام همیشه میشینم توماشین اخه شوهرم دوتا ماشین داره یکی دست منه هی همینجوری میگفت