پنج روزه خونه ما هستن یهو سر ظهری گفتن الا بلا میخاییم بریم هر چقد التماس کردم نرید با کی میرید چرا میرین رفتن منم سریع ب پدرش گفتم(پدر مادرش درحال طلاقن)با یه پسر رفتن گفتن میریم خونمون از ساعت دوازده ک رفتن خبری ازشون نشده گوشیاشون خاموشه فاصله خونمونم باهم ده دیقس الان همه رفتن اگاهی منم خونم دارم میمیرم