از وقتی فارغ التحصیل شدم ۲ساله دارم خواهر کوچیکم و نگه میدارم صبحا مامانم و بابام تا یک دو سرکارن من تایمی که باید میزاشتم برا پیشرفت خودم گذاشتم برا خواهرام ..یکیشون و میبردم پیش دبستانی میاوردم پارک و تفریح و حمامش بامن بود امسالم کلاس اوله و شیفتیه هروقت تایم عصره ،صبحا رو دوش منه ..پیش دبستانیشم کلا تایم عصربود و صبحا کلا رو دوش من رفت و امدشم با خودم بود
خواهر دیگم کلاس نهمه خودم باهاش ریاضی کار میکنم تمام کتابو خودم یادش دادم معلمشون داغون بود هم پارسال هم امسال ...موقع امتحانا شب تا صبح پاش بیدار بودم با دخترخالم کلی ریاضی کار کردم چون خالم اصرار داشت بیاد پیش من...
ولی خودم که درسم عالی بود شاگرد ممتاز مدرسه نمونه بودم الان که بیست سالمه پشت کنکورم و هیچی نخوندم ...واقعا با خودم فکرمیکنم من دراینده به هیچ جایی نرسم بعد خواهرام موفق بشن اصلا تو صورتم نگاه میکنن؟ اصلا منو یادشونه؟
واقعا نمیدونم تصمیم گرفتم دیگه فقط برا خودم باشم نه برا کس دیگه ای مامانم که انگار پرستار بچشم...
برا خواهرمم و بچه های فامیلم که معلم خصوصیم ...واقعا به نظرتون حق ندارم ؟