من رفته بودم خرید
کلی نایلون و باکس خرید دستم بود
داشتم جا میدادم داخل ماشین
پسره جلوم پارک کرد
مثلا فکر کرد من ماشین اینو ببینم بهش پا میدم
شروع کرد هی بگه میشه یه ثانیه وقتت بگیرم
میشه شماره اتو داشته باشم
منم گفتم نه و نشستم تو ماشین
احمق یه جوری گفت به سلامت و درو ماشین منو کوفت بهم روم
قلبم از جا کنده شد
احمق عوضی فکر کردن باکلاسی به ماشین لوکس و لباساشونه
رفتار با زن هنوز بلد نیستن
نمیفهمه حق نداره دست به ماشین من بزنه
هم آبروم برد
هم منو ترسوند