بچه ها ی خاستکار داشتم پارسال از خودم دو سال کوچیکتر بود من گفتم نمیخام ولی مامان پسره و معرف اصرار کردن تا اینک اومدن
وقتی اومدن من بازم گفتم نمیخام
ی دو ماه گذشت تو خیابون دیدمش نظرم عوض شد ب معرف گفتیم اوکیه بیان
مامانش اول گف باشه اخر هفته میریم بعد زد زیرش گف نمیرم
منم اهمیت ندادم دیگ
از عید تا حالا چن بار تو خیابون و مسجد و مصلی و...دیدمش خیلی ب دلم نشسته از اون موقع تاحالا هر چی معرف ب مامانش میگ زنه زیر بار نمیره ..
هفته پیش گفته ک یه جا میخام برم اگ نشد میرم خاستگاری این دختره ((ینی من ))
رفتن خاستگاری خانوادا پسر پسند کردن منتظر جوابِ دختره هستن
دختره هم مطمئنم قبول میکنه چون پسره هم خوشگله هم خیلی قد بلند و خوش تیپ ...
از هرکی خوشم اومد مامانش نزاشت خیلی ناراحتم
منم خیلی سخت پسندم زیبایی برام مهمه
خاستگار زیاد دارم ولی ب دلم نمی شینه اینم ک نشست ننش نمیزاره🥺🥺