پدر من یک انگل هوسباز بود کل عمرش عشق حال کرد تریاک کشید بعدم زن دوم گرفت مارو از خونه بیرون کرد ما بچه طلاق و اواره شدیم اون میگفت چرا بخاطر شما جلوی شهوتم بگیرم تحمل ندارم حق ندارید با من بیایید
منم رفتم پیش مادرم البته خرج خونه گردنم هست هیچی هم کم نزاشتم الان مادرم میگه من شما رو نمیخوام دلم شوهر میخواد بچه به چه درد میخوره مزاحم منید
جالبه من نزدیک یکسال از شر تهمت ازارهاش رفتم تنها زندگی کردم خودش اومد به غلط کردن برگشتم ولی هنوز ادم نشده
الانم به شدت دنبال شوهره حس می کنم گیرش نمیاد بهش میگم خب شوهر کن شرت کم کن نترس کسی هم خونت نمیاد برو عشق حال کن
میگه اره میکنم فقط تو گمشو میگم من مستقل بودم نیازی بهت نداشتم خودت اومدی سراغم
میگه خودتون رو سیر کنید من بخاطر شما انگلا نمیرم سرکار بدنم فرسوده شه شما به چه درد میخورید
حالا نیایید بگید زندگی خودشه حق ازدواج داره، من از خدامه این عقب مانده رو یکی بگیره از شرش راحت شم
حالا وقتی من میخواستم ازدواج کنم این دوتا از بس ابروریزی کردن منو مجرد نگه داشتن همه خواستگارام پروندن
حالم خرابه از بس خانوادم خراب بی حیان