عروسی داریم و خب من دارم جدا میشم و اون عروسی قراره مادرشوهر و خواهرشوهر جادوگرم هم بیان اینا تو حالت عادی روزگارم سیاه کرده بودن یعنی یجوری عوضین میان کرم بریزن تا یه دعوا درست کنن بعد خودشون شروع به مظلوم نمایی میکنن من از ترس اینکه عروسی مردم بهم بزنن نمیرم یعنی خود شیطان هستن جلو چشت آدم میکشن ولی قسم میخورد که ما نکردیم از اینورم چند ماه بخاطر اونا هیچ جا نرفتم همه مراسمات و... رو نرفتم همه سرزنشم میکنن که نشین خونه و باید بری اینجوری مردم میگن حتما حرفای اونا درسته و تو خودت گناهکاری برای همین قایم شدی خونه
بنظرتون قوی باشم و برم بسوزونمشون
یا نرم از خیرش بگذرم میدونم برم اعصابمو بهم میریزن
یا مثلاً بیاد پیش مردم مظلوم نمایی کنه و منو بغل کنه تا من مثلا پسش بزنم یا یچیزی بگم بهش بعد شروع کنه اشک تمساح بریزه و من بد بشم
تاپیکای قبلم بخونید من بخاطر خیانت شوهرم جدا میشم و مادرشوهرش بجای اینکه زندگیمون درست کنه از خدا خواسته همه جا نشست گفت عروسم خرابه طلاقش میدیم وگرنه پسر من کاری نکرده و تهمتهای خیلی بدی بهم زده
بنظرتون کار درست چیه خواهرانه کمکم کنید