من و یکی از دخترخاله های دیگم پشت نیسان جیغ مزدیم و نیسان با اخرین سرعت میرفت و پسردایی متاهلم هی بوق میداد و وقتی رسیدم من سمت ماشین اونو نگاه کردم و اون اومد و داشت خودشو میکشت بای بای میکرد و بعدش وقتی رسیدم من خیلی بد رقصیدم و زنش به من گفت بیا با پدرت برقص که مسخرم کنه
و موقع رفتن من کنار ماشین پسرداییم با صدای نازک خدافظ گفتم و اونم یجور خدافظی کرد انگار دوست پسرمه
چرا زنش میخواست مسخرم کنه؟
و چرا اون اینجوری خدافظی کرد؟