٠ زدن اوه مدتی خواب میدیدم که همسرم با زن بلوندی تو رابطست که هر دفعه به خودم میگفتم نه این فقط یه خوابه سن های ما هم خیلی پایینه اون متولد ۱۳۸٠ من متولد ۱۳۸۴ خلاصه گفتم شاید من خیلی حساس شدم که بیخیال این خواب شدم یه باری که خواب بود گفتم من انترنتم تموم شده حوصلمم سر رفت موبایلتو بهم بده اونم بین خواب و بیداری رمزو زد و موبایلو بم داد تا اینکه رفتم تو پیامکاش چیزی ندیدم اینستا و واتس اپ و تلگرامشو گشتم باز چیزی نبود دیدم یه برنامه جدیدی تو مبایلشه باز کردم و دیدم بلههه😁 اقا با برنامه شبیهه بازی چت میکنه یه دختری بود ۲۲ ساله که دختره هم از شانس بدش تو کوچه دومی زندگی میکنه و میدونه که این همسرمه دیدم دختره کلی چسبیده شوهرمم ماشالا کم نزاشته اونم بهش رو داده خلاصه من با اعصابی ارام و لبخند موبایلو دادم همسرم بوسش هم بیدار شد گفت نمیخوای موبایلو گفتم نه عشقم میخوام برم خرید تو دلم گفتم اونم چه خریدییی😁😂رفتم کوچه دومی خود دختره هم ادرس کامل به همسرم داده بود که بره دم در همو ببینن منم نزاشتم تو دل طفلی بمونه خودم به جا همسرم رفتم🥹زنگو زدم یه اقایی گفت کیه گفتم با خانم فلانی کار دارم اومد دم در اول سلام و احوال پرسی بعد گفتم فلانی (همسرم) رو میشناسی؟ گفت اره گفتم اون نتونست بیاد دیدنت جاش من اومدم اتمام حجت کنم موهاشو گرفتم و تا میخورد زدمش (موهاش بلوند بود) که بعد زنگ ۱۱٠ زدن اومد همسرمم اومد همونجا شکایتشون کردم به جرم زنا😁و تا الان که الانه همسرم موبایل نداره و بیرون نمیره با پدرم کار میکنه خلاصه دوتاشونو ادم شدن😊