بعد اینهمه سال هنوز عادت ندارم به رفتارای مامانم ی روز صبح پا میشم میبینم با اخم و بی اعصاب رفتار میکنه همش میترسم که خدایا توی خواب حرفی زدم؟ چی شده
بچه که بودم دفتر خاطراتمو میخوند و عصبی میشد الان دیگه دلیلش چیه
انقد ننوشتم از اون سالا از ترس اینکه بخونه ب مزاجش خوش نیاد همه حرفام مونده رو دلم