2777
2789

بچه ها  با مادرشوهر تو یه حیاطیم از روز اول که ازدواج کردم جیگر منو خون کردن همشون مادرشوهرم از همه بیشتر بدبختی از دست شوهرم نمیتونم ازشون فاصله بگیرم و یا بگم تو برو من نمیام که درستش اینه قبول نمیکنه و جنگ و بدرفتاری و تهدید به طلاق می‌کنه دائما اینارو من میبینم یا بیست چهار ساعت خونه مادرشوننن یا مادرشوهرم رو دعوت میکنن می‌ره خونه دختراش ماهم باید بخاطر اون بریم بعد من میام داخل مهمونی یا منو میبینن انگار دشمنشون رو دیدن من بلند میشو زیر پای اینا و اونا همون جا که نشستن نشستن سلام به زور میدن جلو شوهرم خوب میشن اون که می‌ره دستشویی یا هواسش نیست یا کلا نیست از بی محلی و تیکه و با نفرت به آدم نگاه میکنن و چیزی که منو اذیت می‌کنه همین با نفرت نگاه کردنشونه مثلا من نشستم کاری به کار کسی هم ندارم دختر خواهر شوهرم یا مادرشوهرم و خواهرشوهرا یهو زل میزنن به من با حالت نفرت و انگار ارث پدرشون رو خوردم و دائما منو که میبینن اخم رو صورتشونه فکر کنید دختر بچه ۱۵ساله من حرف میزنم یهو جواب منو میده یا تو حرف بزرگترها دخالت می‌کنه و اظهار نظر بعد خونه من که میان یه لیوان جا به جا نمیکنن چه خودش چه دختراش چه نوه هاش دخترای بزرگ هم هستن میخورن همون جا میشینن من که میرم خونشون مادرشوهرم و شوهرم اول با اخم و چپ چپ نگاه میکنن بعد میبینن کارساز نیست شوهرم و ننش میگن پاشو کمک کن بعد بگم نه و انجام ندم یه دعوا و قهر و جنگ و دعوا تو خونه با خودش و ننش داریم و برادراش رو میاره تهدید به طلاق یعنی تو همه چی اینجوری هستن و دائما توقع دارن بعد من تو این سه سال انواع و اقسام بیماری هارو گرفتم ام اس هم دارم یتیم هم هستم و شهر غربت عروسی کردم و یه نفر حامی هم ندارم که بگم پشتمه بیاد جلو اینا وایسته از ترس اینکه بی خانمان نشم سکوت کردم چون جایی رو ندارم برم فکر کنید یبار آنقدر فشار آوردن بهم رفتم یک رو کامل نشستم تو پارک و گریه میکردم واقعا نمی‌دونم چیکار کنم خسته شدم

از اول نباید قبول میکردی همخونه شی.به خاطر خودت سده برو پیش مشاور حداقلش اینه تخلیه میشیبهت چند تا راهکار میده

شما با خرید از فروشگاه های بزرگ یک ویلا بر ویلاهای صاحبان سرمایه اضافه سوپرمارکت های کوچک رو ازبین میبرید.حق انتخاب با خودتان

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

تقریبا درکت می‌کنم با تو مشکل ندارن از بی عرضگی شوهرت سو استفاده می‌کنن میبینن شوهرت طرفشونو اذیت میکنن منم مثل تو ناراحتی اعصاب گرفتم منم دیدم شوهرم‌کاری نمیکنه در نبودش مادرش بحث می‌کرد سرش جیغ و داد میکزدم و جوابشو بد میدادم 

زیاد مشاوره رفتم راهکار میده فایده نداره رو اینا هیچی اثر نداره

سوره کوثر بخون فوت کن طرف مادرش ی آیه تو سوره یاسین بستن دهن افراد.مادرش چن سالشه باید تحمل کنی متاسفانه عمرش به سر بیاد اینجور آدمها درست بشو زیاد نیستن.شمام که پشتوانه نداری‌.مطمئن باش مادرش جواب بدیهایی که در حثت کرده رو میده 

شما با خرید از فروشگاه های بزرگ یک ویلا بر ویلاهای صاحبان سرمایه اضافه سوپرمارکت های کوچک رو ازبین میبرید.حق انتخاب با خودتان

عزیزم چقدر ناراحت شدم از شرایطت، کمی مشکلات مثل مادر من بود ،مادر منم کس و کار داشت اما براشون مهم نبود ،بابای بی غیرتم می گفت فقط مادر و خواهرم، چقدر مادرم و می زد ،خونش و تو شیشه کرده بود ،طولانیه بگم ،اما عزیزم اگر بشینی همینطورو بگی کس و کار ندارم هیچی درست نمی شه که بهتر میشه ،شروع کن به قوی شدن ،توام مثل خودشون بشو ،اول از همه زیر پوستی برو ،هیچی از بدی خانوادش نگو ،جلو شوهرت باهاشون خوب باش محبت کن ،شوهرت که نبود محلشون نزار ،بعد یه مدت بگو بخوای همینطور من و اذیت کنید طلاق میگیرم خودت اول بگو شاید همسرت ترسید ،زیارت عاشورا و بلافاصله دعای علقمه رو بخونید برای دفع دشمن خوبه جواب میده ،هزار بارم ذکر (یا ودود )به شیر نی، قند چیزی بخون بده همسرت بخوره به نیت محبت بیشتر به شما

سوره کوثر بخون فوت کن طرف مادرش ی آیه تو سوره یاسین بستن دهن افراد.مادرش چن سالشه باید تحمل کنی متاس ...

چشم عزیزم ۷۵سالشه بخدا دیگه توان و کشش ندارم اوایل میگفتم عیب ندارن ولی پای اعصاب و روانم وسطه نمی‌دونم چیکار کنم

عزیزم چقدر ناراحت شدم از شرایطت، کمی مشکلات مثل مادر من بود ،مادر منم کس و کار داشت اما براشون مهم ن ...

بخدا اصلا یه چیز سمی هست دم سه ماه پیش رفته بودن یکدومشون طلسم گرفته بودن برای من که منو مریض کنن و زندگیم بپاچه بخدا شب تا صبح بیدار بودم یه چیزی رو حس میکردم کنارم مریض تو رخت خواب و یه نفر از اشناهام گفت عادی نیست این حال تو دیدیم بله خانوادش رفتن این کار رو کرده یعنی من نمی‌دونم مشکلشون با من چیه بخدا خوبی میکنم به چشمشون نمیاد یعنی دلم میخواد خفشون کنم 

چشم عزیزم ۷۵سالشه بخدا دیگه توان و کشش ندارم اوایل میگفتم عیب ندارن ولی پای اعصاب و روانم وسطه نمی‌د ...

شمام که ام اس داری نباید عصبی شی برات سمه.سعی کن افکارتو بنویسی درباره مادرشوهرت حسی که بهش داری کاریا که کردن بنویس درصد ناراحتیتو بعد در مقابلش سعی کن خودتو آروم کنی مسئول رفتار دیگران نیستم یا هر رفتار دیگران نشون دهنده شخصیت طرفه خدا جای حق میبینه سعی کنی حتی شده چند تا کار خوب کرده بنویس‌.نگو چشم انجام بده حتی مشاور چیزی میگه شما باید پیاده کنی زود خسته شی رد شی بدرد نمیخوره.مدیتیشن انجام بده دفتر شکرگزاری داشته باش سعی کن خوبی های شوهرتو ببینی.مدام چشمت دنبال بدی باشه زندگیت خوب پیش نمیره

شما با خرید از فروشگاه های بزرگ یک ویلا بر ویلاهای صاحبان سرمایه اضافه سوپرمارکت های کوچک رو ازبین میبرید.حق انتخاب با خودتان
چشم عزیزم ۷۵سالشه بخدا دیگه توان و کشش ندارم اوایل میگفتم عیب ندارن ولی پای اعصاب و روانم وسطه نمی‌د ...

یه سوره ای هست از بقره معجزه میکنه دهن بنده وقتی میری پیششون بخون 

صم بکم وهم لا یبصرون خوندنش ایجوریه صمون بکمون و هم لایبصرون 

حفظش کن تو صورتشون بخون سوره ایت الکرسی هم زیاد از دیدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز