یه پسری ک هیچ چیزش به من نمیخورد و از همه لحاظ ازم کمتر بود چقد کادوهای گرون براش خریدم ولی باورت میشه یکبار یدونه گل برام نخرید حتی کرایع تاکسیشم من میدادم
بعد یهو برگشت گف مامانم میگه با دختر خالم نامزد کنم
چقد خدا دوستم داش ک از زندگیم پرتش کرد بیرون