ی چندتا اتفاق هم استاد ما تعریف میکرد ( روانشناس هستند )
اولیش » قربانی های پسر
ی معلم خانم چون شوهرش اونجاش مشکل داشته و کج بوده حالا قضیش من نمیدونم میومده به هر طریقی بعضی پسرای راهنمایی رو میکشونده خونش و بهشون تجاوز میکرده تا چندین سال ( میگفت پسرا اولش با ترس میرفتند ولی یکیش که بعد از مدتها از اون شهر میره همش کابوس میدیده و ... برای همین برمیگرده شهر و دوباره شروع میکنه با این زنه باشه میگه جوریه که اگه این زن نباشه کابوس میبینه و ... خیلیییییی حال روحیش بد بود پسره میگفت سنی نداشتند و همین الآنم بازم باهاشه )
دومیش »» قربانی های دختر
۳ دختر همینجور میچرخیدند توی کوچه که ۲ تا پسر سوار ماشین خارجی بهشون میگه سوار شید ۲ تا دختر مقاومت میکنن اما سومیه بهشون میگه چرا اینجوری میکنید بیاید بریم یکمم اذیتشون کنیم 😑خلاصه با پای خودشون سوار ماشین میشن ب ی میدون که میرسند پسرا در ماشینو قفل میکنن ( احتمالا قفل کودکم از قبل زده بودند ) ، خلاصه میبرنشون به ی جایی که نزدیک محلی هست که پر هست از کارگران افغانی 😢به دخترا تجاوز میکنند و میگن مقاومت کنید یا صدایی در بیارید افغانی ها هم میان و اونا هم ملحق میشن بهمون . ازشون فیلم هم میگیرند .
در نهایت دخترا هیچ کاری نتوانستند بکنند چرا ؟
۱ با پای خودشون سوار ماشین اونا شدن ( پسرا محبورشون نکردند )
۲ بابای پسرا کله گنده بود