خدایا من چقد بدبختم
مگه من چی کم داشتم😭😭😭😭
شب یلدا گذاش رفت تهران گفت کار دارم
نگفت چیکار
ی روز موند و برگشت
بهش شک کردم سیمکارتس زدم رو گوشیم
چتاش بالا اومد 😭😭😭😭
رفت تهران پیش یکی
تو مترو لب بازی کردن
همو بغل کردن
چت عاشقانه داشتن
چت جنسی داشتن
زنه میخاس براش کفش بخره
براش شیرموز و کیک گرفت گفت کمر پر کنن
ازش میپرسید با من رابطه داره یا ن😭😭😭
زنگ میزدن بهم
براش دستبند گرفته
بهش گفت حموم نکردم بوی تو رو بدنمه
اسم اونجاش و اورد
شوهر عوضیم قبل رفتنش رفت سلمونی به خودش رسید
لباس زیر نو خرید
حوله برد
من شک نکردم بهش😭😭😭😭😭😭