جدی یادت رفته بود؟!
فعلا جواب شوهرتو نده صبر کن خودش پا پیش بذاره
معذرخواهی که نمیکنه
ماشینشم بخوره تو سرش این هیچی نداشت من زنش شدم به من‌میگه به خاطر مول اومدی با این که بابام کل خاندانش میخره
اما این حتی یه ماشینم نداره طلاهم بابام خریده این باز میگه تو پول پرستی تو اگه خودت بری کار منو ول میکنی‌میری
اصن مشکل من اینه چرا این باید فکر بکنه‌من به خاطر این که بهش طلا ندم تا جایی پیش میرم‌که پلیس زنگ‌بزنم بیاد وفتی طلا از خودمه راحت میتونم بگم نه چندین بار قبلش هم راحت گفتم نه اما این سری راضی بودم...
خیلی وقتا بقیه فکرا رو مسموم میکنن
همسرم یه انگشتر داره که خیلی دوستش داره قیمتی هم نیست
چند وقت پیش گم شد همه چی رو ریختم بهم و پیدا نشد کم کم مادرشوهرش شروع کرد نفرین کردن که خدا ازشون نگذره انگشتر پسرمو دزدیدن منظورش به من بود چون هر وقت منو میدید می‌گفت
هرچی میگفتم گم شده می‌گفت نه یکی برداشتتش
خلاصه فکر همسرم مسموم شد که نکنه واقعا یکی برداشتتش خونه ما هم به جز برادرمو پدرمو خانواده همسرم هیچکس نمیاد
یه مدت بعد کمدو کشیدم کنار دیدم پشت کمد افتاده حالا اینجا هم فکر میکردن خودم برداشته بودم خودم باز آوردمش
چراباید طلاهاتو بدی؟طلا مال خودته این رفتارشه وای به روزی شلوارش دوتابشه قهر نکرده به درک
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز