من مادر شوهرم ۴ سال طبقه پایین خونشون زندگی کردم، یه روز که شوهرم جواب تلفنش نداد، فکرکرد من نذاشتم، باردار ۷ ماهه بودم اومد آنچنان دعوا و بدبیراه گفتنی راه انداخت که خدا داند....
گفت یه هفته وقت میدم از این خونه میرین الان ۵ ساله رفتم
حالا همسرم باهاشون رفت و آمدداره ومادر شوهرم بارها خواسته که برم اونجا اما اما من تا آخر عمرم دیگه پامو تو اون خونه نمیزارم و نمیبخشمش
یعنی از یه حیوانم پست تر بود که به یه زن باردار رحم نکرد
تو اسباب کشی افتادم خون ریزی و استرس
تا ابد نمیبخشمش...
الان آرامش دارم تو زندگیم که دیگه نمیبینمش خیلی ....
توم اگه میتونی باهمسرت صحبت کن شده یه خونه ۳۰ متری اجاره کن برو از اونجا