تو تاپیک زنو شوهرا که تازه ازدواج کردن فلان همش دیدم از یه بشقاب غذا خوردن نوشتن...
مامان بابای من دو سال اول زندگی با پدربزرگم اینا زندگی میکردن بعدش خونه مستقل گرفتن دیگه اینام خیلی عاشق و معشوق و به سختی بهم رسیده بودن و فلان گفتن ازین به بعد تو یه بشقاب غذا میخوریم،پسر عمو دخترعمو هم هستن،
خلاصه یه ماهی گذشت یه روز مامانم زد زیر گریه گفت تو خیلی سریع غذا میخوری من همیشه گشنه میمونم 🤣🤣
دیگه خلاصه بشقاباشون رو جدا کردن 😁
همیشه هم تعریف میکنن میخندن .